×

صلح از طریق جنگ؛ تلاش آمریکا برای بازسازی جایگاه ازدست‌رفته بین‌المللی

  • کد نوشته: 76873
  • ۲۲ مهر ۱۴۰۴
  • 4 بازدید
  • ۰
  • آمریکا اکنون سیاست‌های مداخله جویانه خود را در زرورق «تأمین صلح» می‌پیچد وگرنه ماهیت اقدامات آمریکا مانند حمله نظامی، تحریم اقتصادی و فشار سیاسی بر دولت‌های مستقل تغییری نکرده است.

    صلح از طریق جنگ؛ تلاش آمریکا برای بازسازی جایگاه ازدست‌رفته بین‌المللی

    گروه سیاسی خبرگزاری مهر – محمدصادق دانشجو: نشست اخیر در مصر با حضور دونالد ترامپ برای پایان دادن به منازعه اسرائیل و فلسطین، همراه با انتشار عکسی از ترامپ و نتانیاهو در حساب کاربری کاخ سفید در توئیتر با عنوان «صلح از طریق قدرت»، پیامی که گویای رویکرد تازه واشنگتن در قبال بحران‌های جهانی بود. ترامپ تلاش دارد چهره‌ای جدید از آمریکا به نمایش بگذارد. این تحول نشان می‌دهد ایالات متحده همزمان با مداخله مستقیم و غیرمستقیم نظامی، اکنون ارائه‌کننده طرح‌های صلحی است که پشتوانه آن اعمال فشار حداکثری است؛

    انگیزه‌های ترامپ: جایزه نوبل و تاریخ سازی

    دونالد ترامپ به‌صراحت جاه‌طلبی خود را برای ثبت یک میراث تاریخیِ صلح‌آفرین اعلام کرده است. وی بارها گفته که خود را شایسته دریافت جایزه صلح نوبل می‌داند، چرا که از دیدگاه او دولتش توانسته چندین منازعه طولانی‌مدت را حل‌وفصل کند. ترامپ مدعی است که نقش او در پایان دادن به مناقشات به قدری بوده که «لیاقت دریافت نوبل» را داشته است. او حتی با افتخار می‌گوید تلاش‌هایش برای «نجات جان میلیون‌ها انسان» بوده و نه صرفاً کسب یک جایزه؛ به گفته خودش: «من این کارها را برای نوبل نکردم، برای نجات جان‌ها انجام دادم». با این حال، شاهدیم که خود ترامپ و حامیانش با جدیت در پی خلق روایتی تاریخی از او به عنوان رئیس‌جمهور صلح‌ساز آمریکا هستند.

    دکترین «صلح از طریق قدرت»

    شعار «Peace Through Strength» یا همان «صلح از طریق قدرت» که بار دیگر به شعار رسمی کاخ سفید بدل شده، ریشه در دکترین واقع‌گرایانه‌ای دارد که می‌گوید نمایش قدرت و آمادگی برای اقدام قهرآمیز می‌تواند صلح را تحمیل کند. ترامپ با اقتباس از این مفهوم، سیاست خارجی آمریکا را به سمتی برده که تهدید نظامی و فشار اقتصادی همواره بالای سر طرف‌های درگیر باشد تا به خواسته‌های واشنگتن تن دهند.

    یک نمونه نمادین، تصمیم دولت ترامپ برای تغییر نام وزارت دفاع آمریکا به وزارت جنگ است؛ اقدامی که در سپتامبر ۲۰۲۵ با دستور اجرایی وی انجام شد. ترامپ معتقد است نام «دفاع» بیش از حد منفعلانه است و آمریکا باید صریح‌تر بر روحیه جنگجویان خود تأکید کند. به گفته او، «دفاع بیش از حد حالت تدافعی دارد. ما می‌خواهیم دفاع کنیم، اما اگر لازم شد حالت تهاجمی هم داشته باشیم.» هرچند منتقدان این حرکت را نمایشی پرهزینه و بیهوده دانستند، اما پیام سیاسی آن روشن بود: آمریکا آمادهٔ کاربرد زور است و این آمادگی را بی‌پرده اعلام می‌کند. یکی از سناتورهای دموکرات در واکنش گفت ترامپ ترجیح می‌دهد «از ارتش برای امتیازگیری سیاسی استفاده کند تا تقویت واقعی امنیت ملی».

    «صلح از طریق قدرت» ترکیبی است از تهدید باورپذیر و پیشنهاد صلح. دولت ترامپ می‌خواهد چنین القا کند که حضور نظامی آمریکا در اقصی نقاط جهان و مداخله در بحران‌ها نه از سر سلطه‌جویی، بلکه برای تأمین صلح و امنیت بین‌المللی است. ترامپ می‌کوشد روایت قدیمی که «آمریکا در امور کشورها دخالت و در خاک آنها پایگاه‌سازی می‌کند» را تغییر داده و جای آن این روایت را بنشاند که «آمریکا برای صلح جهانی تلاش می‌کند و دخالت‌هایش خیرخواهانه و مشروع و حتی برای صلح جهانی لازم است». در واقع، چنان‌که مشهود است، هر کجا بحرانی اوج می‌گیرد، دولت ترامپ خود را میانجی قدرتمندی نشان می‌دهد که یا با زبان خوش یا با اعمال فشار آن بحران را خاتمه می‌دهد. او مداخله نظامی مستقیم را اهرم فشار نگه می‌دارد و همزمان از تحریم‌های اقتصادی، تعرفه‌های تجاری و انزوا به عنوان ابزارهای وادارسازی استفاده می‌کند تا طرف‌های درگیر را به پای میز معامله بیاورد.

    صلح خاورمیانه: اجلاس شرم‌الشیخ و آزمون بزرگ ترامپ

    مناقشه خونین اسرائیل و فلسطین به اصلی‌ترین صحنه نمایش ترامپ تبدیل شد. درگیری میان اسرائیل و حماس که از اکتبر ۲۰۲۳ شدت گرفته بود، دو سال بعد با تلفات سنگین غیرنظامیان در غزه و بن‌بست سیاسی ادامه داشت. ترامپ از آغاز دور دوم خود، دولت بایدن را متهم می‌کرد که با «ضعف» خود موجب وقوع این جنگ شده و مدعی بود اگر او رئیس‌جمهور می‌بود، چنین بحرانی رخ نمی‌داد. اکنون او فرصت داشت تا خود را ناجی این منازعه معرفی کند. کاخ سفید با همکاری مصر زمینه برگزاری اجلاس صلح غزه در شرم‌الشیخ را فراهم کرد که در آن سران نزدیک به ۳۶ کشور حضور داشتند. ترامپ و عبدالفتاح السیسی رئیس‌جمهور مصر به‌طور مشترک ریاست این نشست را برعهده گرفتند. پیش از این اجلاس، با وساطت تیم ترامپ، توافقی برای آتش‌بس موقت و تبادل گروگان‌ها بین اسرائیل و حماس حاصل شده بود. این توافق اولیه که با استقبال محتاطانه بین‌المللی روبه‌رو شد، زمینه را برای نشست شرم‌الشیخ مهیا کرد.

    بازگرداندن هژمونی آمریکا در برابر نظم نوین

    مجموع اقدامات و موضع‌گیری‌های ترامپ در این یک‌سال، در نگاهی کلان‌تر، همگی در راستای بازگرداندن هژمونی پیشین آمریکا ارزیابی می‌شوند. ترامپ بر این باور است که دوران افول نفوذ آمریکا – که به زعم او در زمان دولت بایدن شدت گرفت – باید پایان یابد و واشنگتن دوباره مرکز ثقل تصمیمات جهانی شود. از اعمال تعرفه‌های تنبیهی بر قدرت‌های اقتصادی گرفته تا ورود فعال در منازعات دور و نزدیک، همه نشان از تلاش ترامپ دارد تا بگوید: آمریکا هنوز حرف اول را در جهان می‌زند. این پیام به ویژه خطاب به چین است که بسیاری آن را قدرت در حال عروج و مدعی رهبری نظم نوین جهانی می‌دانند. ترامپ با احیای سیاست America First و به رخ کشیدن قدرت سخت‌افزاری و مالی آمریکا، به طور ضمنی نظریه‌پردازان چینی را مخاطب قرار داده که تصور می‌کنند قرن ۲۱ آسیامحور خواهد بود. در همین راستا، ترامپ بسیاری از تغییرات دوره بایدن را نیز معکوس کرده است.

    البته این تلاش‌ها بیش از آن‌که راهبردی پایدار باشد، تبلیغاتی و شخصی است. ترامپ بیشتر در پی آن است که خود را قهرمان صلح نشان دهد و از این رهگذر هم در داخل امتیاز انتخاباتی بگیرد و هم در تاریخ نامی ماندگار برای خویش دست‌وپا کند. تغییر نام وزارت دفاع به جنگ، ملاقات نمایشی با پوتین در آلاسکا، اولتیماتوم تعرفه‌ای به هند و پاکستان، و حتی دستپاچگی برای کسب اعتبارات صلح خاورمیانه – همه را می‌توان در این چارچوب تحلیل کرد. به عقیده ناظران منتقد، آمریکا تحت رهبری ترامپ همچنان همان سیاست مداخله‌جویانه را دنبال می‌کند، با این تفاوت که اکنون آن را در زرورق «تأمین صلح» می‌پیچد تا مشروعیتی جدید برای آن دست و پا کند. از دید آنان، ترامپ صرفاً لفاظی را تغییر داده وگرنه ماهیت اقدامات (حمله نظامی، تحریم اقتصادی، فشار سیاسی بر دولت‌های مستقل) تغییری نکرده است.

    جمع‌بندی: قهرمان صلح یا مداخله‌جوی قدرت‌طلب؟

    آنچه ترامپ «دورنمای صلح و آرامش جهانی» می‌نامد، به گفته خودش فقط از طریق اعمال قدرت محقق می‌شود. دور دوم ریاست‌جمهوری او عرصه آزمون این نظریه است. ترامپ موفق شده با ترکیبی از تهدید و تطمیع، خود را میانجی حل آنها جلوه دهد.

    اما در پس این نمایش پرزرق‌وبرق، پرسش‌های جدی باقی است. آیا صلحی که با سایه بمب‌افکن و تحریم به دست آید، پایدار و عادلانه خواهد بود؟ آیا می‌توان زور را به جای مشروعیت بین‌المللی نشاند و انتظار داشت کشورها حقیقتاً احساس امنیت و صلح کنند؟ ماجرای دوحه یادآور شد که استفاده بیش از حد از زور می‌تواند اثر معکوس داشته باشد و حتی نزدیک‌ترین شرکا را دلزده کند. همچنین، بحران اوکراین نشان داد که همه مسائل را نمی‌توان با معامله و نمایش قدرت شخصی حل کرد؛ برخی جنگ‌ها ریشه‌های عمیق‌تری دارند که با یک نشست و یک تهدید پایان نمی‌پذیرند. از سوی دیگر چشم‌پوشی ترامپ بر رفتارهای متحد سرسخت خود، نتانیاهو، این انتقاد را برانگیخته که حقوق بشر و ارزش‌های دموکراتیک در دکترین جدید آمریکا جایی نداشته و منفعت طلبی صرف جای آن را گرفته است.

    بیشتر مطالعه کنید:

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    بیست − 4 =

    هفت − 3 =