به گزارش خبرآنلاین،از ابتدای سال ۱۴۰۴، در سال تحصیلی گذشته و جدید، دهها گزارش از تنبیه بدنی دانشآموزان توسط معلمان و کادر مدارس ثبت شده است.
فرارو در خبری نوشت:ویدئویی که از مدرسهای در پرند دست به دست میشود، دانشآموزی را نشان میدهد که توسط فردی از کادر مدرسه مورد ضرب و شتم قرار میگیرد. این ویدئو واکنشهای گستردهای در فضای مجازی و جامعه به دنبال داشت. دو نکته در این حادثه قابل بررسی است: آسیبی که دانشآموز دیده و تاثیری که این اتفاق بر جامعه گذاشته و واکنش مردم به آن.
درگیریهای فیزیکی حالا از معلم و دانشآموز فراتر رفته و به سطح والدین با کادر آموزشی کشیده شده است. در جدیدترین مورد، والدین دانشآموزی در شهرستان مهران، به دلیل اختلاف با معلم، او را مورد ضرب و شتم قرار دادهاند و بلافاصله برای آنان پرونده قضایی تشکیل شده است. البته این موردی تازه نیست؛ موارد مشابه نیز پیشتر گزارش شده است.
سؤال اصلی این است: احترام و اعتماد متقابل میان دانشآموزان، والدین و مدرسه چه زمانی از بین رفت؟ چه شد که اختلافها به این نقطه رسید و تبعات آن برای جامعه چیست؟
روایتهایی که تکرار میشوند
صحنههای منتشرشده از مدرسه پرند، مسئول مدرسهای را نشان میدهد که تقریباً کوتاه قدتر از دانشآموز است. دانشآموزان در حیاط مدرسه صف بستهاند و این مسئول دانشآموز را به گوشهای برده و از تکنیکهایی برای ضرب و شتم استفاده میکند که مراحل آن در ورزش بوکس هم قفل است. دانشآموزان دیگر فقط نظارهگر هستند و هیچکدام حرکت نمیکنند در واقع این اتفاق در انظار باقی بچهها و در حالی که آنان صف بستهاند اتفاق افتاده و گویی نمایشی است برای اینکه حساب کار به دست سایر دانشآموزان هم بیاید؛ اما خبری از دیگر مسئولان مدرسه نیست که از ادامه این اتفاق جلوگیری کنند. آیا هیچ مسئول دیگری در این مدرسه به نسبت پرجمعیت وجود نداشت؟ حالا مدیر آموزش و پرورش پرند او را موقتاً اخراج کرده و حکم نهایی پس از بررسی جزئیات اعلام میشود. اما آیا این اقدام توانسته بازدارنده باشد؟
حادثهای دیگر در ۲۱ مهرماه رخ داد، همان ماه اول سال تحصیلی جدید. در همان زمان، خبری از مدرسهای در قزوین منتشر شد که نشان میداد مسئولی از مدرسه دو دانشآموز ۱۳ ساله را مورد ضرب و شتم قرار داده است؛ بینی یکی از آنها شکسته و پرده گوشش پاره شده بود. پدر دانشآموز بعداً گفت که مدیر ماجرا را کتمان کرده است، اما شاهدان وقوع آن را تایید کردند. در واکنش، مدیرکل آموزش و پرورش قزوین گفت: «سطح ناراحتی خانوادهها هنگام وقوع اینگونه حوادث فراتر میرود و رفتارهایی بروز میدهند که از سوی اداره کل آموزش و پرورش پذیرفتنی نیست.»
با گذر از تابستان، زمانی که مدارس تعطیل بودند، در ۲۵ فروردین ضرب و شتم دانشآموزان یک کلاس در کرجو سنندج گزارش شد. علت چه بود؟ گم شدن سیم شارژر معلم. او دانشآموزان را با کابل کتک زد تا جایی که تمام بدن آنها کبود و قرمز شد. تصاویر منتشرشده آنقدر دلخراش بود که برخی رسانهها تیتر زدند: «شکنجه ۱۳ دانشآموز توسط معلم به دلیل گمشدن شارژر». مسئولان آموزش و پرورش شهرستان اعلام کردند که آن معلم اخراج شده است.
۲ اردیبهشت نیز اتفاق مشابهی رخ داد؛ معلم مسنی در مدرسه مهین حدیدی کرمانشاه به دانشآموز سیلی زده و سپس به او لگد زد. ویدئوی این حادثه نیز موجود است. در واکنش، اداره آموزش و پرورش اعلام کرد که ناراحت است و مساله در دستور کار رسیدگی قرار دارد.
در تمامی این حوادث، واکنش مسئولان آموزش و پرورش یک جمله تکرار شده است: «حفظ کرامت دانشآموزان برای ما اهمیت دارد.» با این حال، پرسش اصلی باقی است: آیا این تکرار جملات و اقدامات موقتی توانسته جلوی تکرار چنین خشونتهایی را بگیرد؟
چرا خشونت در مدرسه تکرار میشود؟
تراکم اتفاقاتی که در مدارس حول محور ضربوشتم دانشآموزان رخ میدهد، باعث انباشت ذهنی آن در جامعه شده است. یکی از دلایل این وضعیت، آگاهی نسل جدید از حقوق خود و توانایی آنها در واکنش نشان دادن است. بخشی از این واکنشها به شکل افشاسازی بروز میکند؛ دانشآموزانی که با ضبط ویدئوهای پنهانی از صحنههای تنبیه همکلاسیهایشان، تلاش میکنند برای گفتههای خود سند ارائه دهند.
بیشتر معلمانی که در مدارس دولتی تدریس میکنند، فارغالتحصیل دانشگاه فرهنگیان هستند. نمونه آن معلم سنندجی است که دانشآموزان را با کابل مورد ضرب و شتم قرار داده بود. رئیس آموزش و پرورش ناحیه دو سنندج با اشاره به این موضوع گفته بود که اجازه نخواهد داد این معلم به کلاس بازگردد. این در حالی است که همان سال، نخستین سال تدریس او در مدرسه بوده و دانشآموزان برای اولین بار تحت آموزش او قرار داشتند.
ورود به دانشگاه فرهنگیان فرایند سادهای ندارد. رفتار دانشجویان این دانشگاه در طول دوران تحصیل بهدقت رصد میشود و آنها همواره تحت نظر هستند. بهعنوان نمونه، یکی از دانشجویان روایت کرده که به دلیل نبود شواهد کافی از نماز خواندن و روزه گرفتنش، حقوق او قطع شده است.
محمدرضا نیکنژاد، کارشناس آموزش، در این زمینه میگوید: «متأسفانه در کشور ما برای ورود به دانشگاه فرهنگیان آنقدر که به ظاهر، نمره و رتبه توجه میشود، به سلامت روانی متقاضیان اهمیت داده نمیشود.»
با این حال، باوجود چنین قوانین سختگیرانهای، معلمانی وارد مدارس میشوند که به نظر میرسد خشونت در رفتارشان نهادینه شده است. ریحانه، معلم ادبیات با ۲۵ سال سابقه تدریس، دراینباره میگوید: «به نظر میرسد آموزشوپرورش در اولین گام، یعنی تربیت معلم، با شکست روبهرو شده است. معلمان غالباً مهارت کافی برای مدیریت خشم، حل تعارض و ارتباط مؤثر ندارند، بنابراین در پرورش دانشآموز و آموزش درست به او درمیمانند و این چرخه تکرار میشود.»
در سطح سازمانی نیز نبود سیاستهای روشن برای مدیریت بحرانها و ضعف در پاسخگویی باعث شده است هر حادثه مشابه تنها با تکرار چند جمله رسمی پاسخ داده شود. به عنوان مثال روز پنج شنبه مسعود پزشکیان در جلسهای با مدیران آموزش و پروش حتی اشارهای به این ماجرا نداشت.
عادل برکم، کارشناس آموزشوپرورش، در این زمینه میگوید: «آموزشوپرورش نباید به راهحلهای مقطعی و نمایشی بسنده کند. اگر ریشه این اتفاقات شناسایی نشود، پتانسیل خشونت و آزار دانشآموزان همچنان وجود خواهد داشت.» او در ادامه میافزاید: «اکنون در وضعیتی قرار داریم که دانشآموزان، معلمان و والدین هر سه از کمبود امکانات و فشارهای موجود دلزده شدهاند، اما این نارضایتیها جدی گرفته نمیشود. اتفاقات یکی پس از دیگری رخ میدهند، مدتی واکنش برمیانگیزند و سپس بیصدا فراموش میشوند.»
چه شد که کار به اینجا کشید؟
در گذشته، در بسیاری از خانوادهها مرسوم بود که اگر معلمی دانشآموز را توبیخ میکرد. خانوادهها با درک متقابل و مدارا با موضوع برخورد میکردند. میان معلم و دانشآموز رابطهای عاطفی و احترامآمیز وجود داشت؛ دانشآموز معلمش را همانند والدین خود میدید و از سوی دیگر، جامعه نیز برای مقام معلم حرمت ویژهای قائل بود. از نگاه دینی نیز، معلمی شغل پیامبران دانسته میشد و جایگاه آن نمادی از فرهیختگی و اخلاق بود. درواقع دانشآموزان دلشان برای مدارس تنگ میشد، اما حالا از آن فراریاند.
امروز، اخبار و گزارشها از تغییر این معادله حکایت دارند. رابطه میان والدین و معلمان در بسیاری از موارد به تنش و حتی درگیری فیزیکی کشیده شده است. خبرگزاری مهر در گزارشی نوشته بود: «اولیای یک دانشآموز که برای شکایت از معلم فرزند خود به اداره آموزش و پرورش شهرستان مهران مراجعه کرده بودند، پس از مشاجره با او، اقدام به ضربوشتم این همکار فرهنگی کردند.»
این اتفاقها نشان میدهد که اعتماد و احترام متقابل میان خانوادهها و نهاد آموزشوپرورش بهشدت کاهش یافته است. مهسا ساداتی، روانشناس کودک، در گفتوگو با فرارو درباره این موضوع گفته بود: «وقتی اخباری از این دست منتشر میشود، آن هم همراه با آسیبهای جسمی یا روانی، اعتماد والدین به مدرسه کاهش پیدا میکند. نتیجه این است که آنها ناچار میشوند بیش از گذشته در روشهای تربیتی معلمان و تصمیمهای مدرسه دخالت کنند. دیگر نمیتوان بهسادگی به آنها گفت که «ورود نکنید»، چون اطمینان نسبت به امنیت فرزندشان از بین رفته است.»
برخی کارشناسان نیز تأکید دارند که چرخه خشونت زمانی شدت میگیرد که نگاه جامعه به مدرسه تغییر کند و اعتماد عمومی نسبت به نظام آموزشی از بین برود. این تغییر نگرش میتواند تقابل میان جامعه و مدرسه را تشدید کرده و زمینه دلزدگی و بیاعتمادی دانشآموزان را فراهم کند؛ اتفاقی که تبعات آن نهفقط برای آموزش، بلکه برای کلیت جامعه نگرانکننده است.
در این میان، آموزشوپرورش نیز نقش میانجیگر و اصلاحگر خود را بهدرستی ایفا نمیکند. بسیاری از رخدادهای مشابه در مدارس هیچگاه رسانهای نمیشوند و با «ریشسفیدی» و توافقهای درونسازمانی خاتمه مییابند. همین مسئله سبب شده کارکرد واقعی این نهاد زیر سؤال برود. عادل برکم، کارشناس آموزشوپرورش، دراینباره میگوید: «آموزشوپرورش نه به دنبال اصلاحات ساختاری است و نه در انجام مسئولیتهای خود جدیت دارد. در چنین شرایطی، نظام جذب و نگهداشت معلمان حرفهای بسیار دشوارتر میشود و در نهایت، جامعه، دانشآموزان و در یک کلام همه ارکان جامعه متضرر خواهند شد.»
۲۲۳۲۱۷
دیدگاهتان را بنویسید