خانه اندیشمندان علوم انسانی تهران، از آن دسته خانههاست؛ نه صرفاً ساختمانی برای همایش یا محلی برای گردهماییهای روشنفکرانه، بلکه نهادی از حافظهی فرهنگی این سرزمین، از جنس گفتوگو، خردورزی، و تبار اندیشهای که ریشه در سنت علمی و فرهنگی ایران دارد. در روزهای گذشته، خبر تخلیه و تعطیلی این خانه بهدستور شهرداری، با استناد به مسائل اداری و املاک شهری، در فضای رسانهای کشور منتشر شد؛ رخدادی که اگرچه میتوان آن را در چارچوب آییننامهها و مناسبات بیننهادی تحلیل کرد، اما لایههایی عمیقتر از نگرانی را در خود دارد. زیرا خاموش شدن چراغ این خانه، تنها یک تصمیم اداری نیست؛ بلکه نشانهای است از فرسایش آرام نهادهای مولد معنا، و غفلت از پیوند ناگسستنی میان فرهنگ، اندیشه و آیندهی کودکان این مرز و بوم.
خانه اندیشمندان علوم انسانی تهران، نه بنایی صرفاً فیزیکی، بلکه تجسمی از حافظه تاریخی، گفتگوهای نسلها، و حلقههای پیوند میان علم و جامعه است. این خانه، سنگ بنای نمادینی از میراث معنوی یک ملت است که از درونش هویت زاده میشود و کودک ایرانی با تماشای شکوه آن، خود را در آیینهی تاریخ و فرهنگ خود بازشناسد. وقتی اندیشه بیخانه میماند، کودک بیهویت میشود. میراث فرهنگی، آنگونه که در اسناد بینالمللی از جمله کنوانسیون ۲۰۰۳ میلادی یونسکو دربارهی حفاظت از میراث فرهنگی ناملموس آمده، نهتنها متعلق به نسل کنونی، بلکه امانتی برای آیندگان است. در منظومه حقوق کودک نیز، هویت ملی عنصری بنیادین است.مادهی ۸ کنوانسیون حقوق کودک، دولتها را موظف به حفظ عناصر هویتی از جمله ملیت، نام، و روابط خانوادگی کودک میداند. این عناصر، بر بستری از تاریخ، فرهنگ و اندیشه شکل میگیرند. وقتی نهادهای اندیشهپرور چون خانه اندیشمندان خاموش میشوند، خاکستر فراموشی بر میراث مینشیند و کودکی که باید در پرتو چراغ علم و اندیشه، هویت یابد، در سایهی تاریکی سیاستزدگی، گرفتار گمنامی میشود. خانه اندیشمندان، مصداق روشن میراث فرهنگی و اندیشهمحور است. تخلیه و تعطیلی آن، تنها خاموشکردن یک تالار سخن نیست، بلکه خاموشکردن چراغی از حافظهی ملی است. کودک امروز، در خلأ گفتوگو، تاریخ و تفسیرِ فرهنگ، تنها با مصرف اطلاعات مجازی، در جهانی بیریشه رشد میکند.
حق بر هویت، فراتر از نام و نشان مدنی، ناظر بر ریشهها، تبار فرهنگی، زبان، تاریخ و معنای زیستن در یک سرزمین است. این حق، بنیاد شکلگیری شخصیت کودک است. حذف نهادهایی چون خانه اندیشمندان، به معنای حذف نهادهای واسطی است که سنت، نقد، اصلاح و انتقال فرهنگی را ممکن میسازند. در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیز اصل ۱۵ و ۲۴ قانون اساسی بر آزادی بیان، رشد فکری و فرهنگی و انتقال زبان و فرهنگ ایرانی تأکید دارد. این اصول، زمانی محقق میشوند که نهادهای فرهنگی و اندیشهای، نهتنها محفوظ، که محترم باشند. اگر کودک ایرانی قرار است در آیندهای با هویت، با ریشه و با خویشتن خویش بزرگ شود، باید خانههایی برای اندیشه، فرهنگ و گفتوگو در چشمانداز زیست شهریاش وجود داشته باشد. خانههایی که چون خانه اندیشمندان، درختان تنومند هویتی در دل شهرند؛ سایهسارهایی برای نسلهای آینده. بستن خانه اندیشمندان علوم انسانی، اگرچه شاید تصمیمی اجرایی یا اداری تلقی شود، اما بازتابی فرهنگی و تاریخی دارد. حذف نهادهای اندیشهساز، آرامآرام فضای عمومی را تهی از گفتوگو و اندیشه میکند. و این تهیشدن، کودک ایرانی را بیصدایی میسازد که نمیداند کیست، از کجا آمده و به کجا خواهد رفت. شاید زمان آن رسیده که در جایجای تصمیمسازیهای شهری، حقوق کودکان نیز لحاظ شود؛ نه فقط در ساخت پارکها و مدرسهها، که در حفظ نهادهایی که خوراک فکری جامعه را تأمین میکنند. چرا که کودک، صرفاً به نان و بازی زنده نیست؛ او به هویت نیاز دارد، و این هویت، در خانههایی شکل میگیرد که ستونهای آن از اندیشه، فرهنگ و گفتوگو ساخته شده است.
خانه اندیشمندان را تخلیه نکنید؛ نه فقط برای اهل علم، که برای آیندهی کودکی که در جستوجوی خویشتن خویش است. در این میان، انتظار میرود شهرداری تهران، نهادهای فرهنگی و سازمانهای مدنی، با درکی چندلایه از نقش نهادهایی چون خانه اندیشمندان، به جای حذف یا تحدید آن، راههایی برای تقویت، واگذاری هوشمندانه، یا مشارکت نهادی بیابند تا این چراغ، همچنان روشن بماند.
در خانه اندیشمندان، فقط میز و صندلی نیست؛ حافظهی یک ملت نشسته است.
در این خانه، کودک نیز سهم دارد؛ سهمی از هویت، از ریشه، و از آینده.
* حقوقدان، مدرس دانشگاه و پژوهشگر حقوق بینالملل کودکان
دیدگاهتان را بنویسید